نوشته دکتر کمال سیدو
در باره نویسنده مقاله:
دکتر کمال سیدو، کرد سوریه و مقیم آلمان میباشد. وی در سال ١٩٦١ در کُردستان سوریه به دنیا آمده، در سال ١٩٨٠ به مسکو رفته و در آن دیار در دانشگاه به تحصیل در رشتة تاریخ و خاورشناسی پرداخته است. در سال ١٩٨٩ پیش محقق شهیر روس، پروفسور لازارف در مؤسسة شرقشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی بعنوان تاریخدان ـ خاورشناس دکترا گرفته است. چند ماه پس از آن مجبور به ترک روسیه شده و پس از اقامت کوتاهی در لبنان، در سال ١٩٩٠ راهی آلمان شده است.
سیدو در ماربورگ آلمان اولین مجموعة شعری کردی خود تحت عنوان »فریادهایی از غربت« را منتشر نمود. ترجمة آلمانی این اثر نیز به زودی از سوی انتشارات »بلاوه هورنر فرلاگ« ماربورگ انتشار خواهد یافت. در سال ١٩٩٤ کتاب آموزش زبان وی تحت عنوان »کردی برای آلمانیها« و همچنین رسالة دکترایش تحت نام »روسیه و مسئلة شرق« (به زبان روسی) منتشر گردید. در سال ١٩٨٦ نسخة تلخیصشدة پایاننامة لیسانسیهاش به نام »روسیه و کردها در نیمة دوم سدة ١٩ تا اکتبر ١٩١٧« انتشار یافت. این کار نیز به عربی ترجمه گردیده است و بزودی انتشار خواهد یافت. وی، مضاف بر این، نویسنده مقالات متعددی به زبانهای کردی، عربی، روسی، آلمانی و ترکی میباشد. سیدو مسئول دورههایی برای آموزش زبانهای کردی، عربی، روسی و همچنین اسلامشناسی در »مدارس بزرگسالان خلق« و دانشگاههای ماربورگ و گیسن میباشد. وی همچنین مترجم رسمی زبانهای آلمانی، روسی، کردی و عربی میباشد.
دکتر سیدو در حال حاضر در شهر ماربورگ آلمان زندگی میکند و از سال ٢٠٠٢ ریاست شورای مشورتی خارجیان این شهر را عهدهدار است و از آوریل ٢٠٠٦ مسئول بخش خاور نزدیک »جامعة دفاع از خلقهای تحت تهدید« میباشد. این جمعیت یک سازمان غیرانتفاعی، غیردولتی، فراحزبی حقوق بشری در آلمان میباشد و تاکنون منشاء خدمات فراوانی به کرد به ویژه از طریق انتشار کتب تاریخی در بارة کردستان و افشاء جنایات رفته بر آن بوده است.
سکونتگاه و جمعیت
در سوریه تخمیناً بین ٢ الی ٣ میلیون نفر کُرد زندگی میکنند. سکونتگاه اکثریت آنها در شمال سوریه، از سواحل دریای مدیترانه شروع شده، در نوار مرز شمالی سوریه با ترکیه امتداد یافته و به نواحی مرزی جنوب این کشور با عراق متصل میگردد و استانها و شهرهای کُردی قامیشلو، حسکه، عموده، طلگوچر، ساره کانیه (رسول عین)، ترپه سپی (قبور عابد)، با یک کمانهای به طرف جنوب تا شهر حسکه را در برمیگیرد. در غرب شهر عفرین، منطقة کُردـ داغی (کوههای کُرد) شمال حلب، جبال سامان، در منطقة کلیسای سیمون کردنشین میباشند. علاوه بر این برخی از مناطق مسکونی کُردها در شمال غرب، در نزدیکی ایدلیب، کافرتاخاریم، اقامتگاه اصلی قهرمان آزادیبخش کُرد سوریه، یعنی ابراهیم الحنانو، قرار دارد که از سوی هر سوریهای مورد پرستش قرار میگیرد. در غرب نیز در منطقة یسیر الشگور در مرز شهر حماح آبادیهای به هم پیوستة کُرد وجود دارند. یک چهارم مردم شهر حلب کُردتبار میباشد. در سمت شرق حلب، دوروبر منطقة باب و حواشی نیز مناطق مهم مسکونی کُردها در سوریه قرار دارند. سمت شرقیتر منطقة کُردداگ در امتداد مرز سوریه ـ عراق از منطقة جبارلوس گرفته تا منطقة کوبانی (عین العرب) مساحتی حدود حداقل ٢٥٠٠٠ کیلومتر مربع منطقة کُردنشین شمال سوریه را تشکیل میدهد. همچنین در دمشق پایتخت هم چند صد هزار کُرد زندگی میکنند. آرامگاه امیر شهیر کُرد، صلاحالدین ایوبی، نیز در این شهر قرار دارد.
جمعیت سوریه در حال حاضر ١٦ میلیون و ٤٠٠ هزار نفر میباشد که حداقل ١٥ درصد این تعداد کُرد میباشد.
تاریخچه
سوریة امروز در سال ١٩٢٠ بر اساس پیمان نهانی موسوم به »سایکس پیکو« که در ١٦ مه ١٩١٦ بین انگلستان و فرانسه منعقد گردید، از ترکیة عثمانی جدا و تحت قیمومیت فرانسه درآمد. در نهم مارس ١٩٢١ طی قراردادی خط راه آهن بغداد که توسط آلمانیها در بحبوبة جنگ جهانی اول ساخته شده بود، بعنوان خط مرزی بین ترکیه و سوریة جدیدالتأسیس تعیین گردید. به سبب این مرز مصنوعی کُردها ناگهان از همدیگر جدا گردیدند. مناطق جنوبی این خط راه آهن اکنون دیگر به خاک کشور جدید سوریه تبدیل شدند، مناطق شمالی آن تحت حاکمیت ترکیه باقی ماندند.
این جدایی عواقب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی برای کُردهای شمال و جنوب خط راهآهن به همراه داشت. مناطق بیشماری تقسیم و تجزیه شدند، هزاران خانواده پارهپاره شدند. مرزهای جدید تا دهة ٥٠ میلادی از جانب کُردها در ترکیه و در سوریه نادیده گرفته شدند. اما پس از یک بحران بین ترکیه و سوریه در اواخر دهة ٥٠ ترکها مرزها را بستند.
کُردهای تحت قیمومیت فرانسویها از حقوق سیاسی و فرهنگی زیادی برخوردار بودند. بین ١٩٢٣ الی ١٩٤٣ در سوریه روزنامهای به نام »هــاوار« که اهمیت زیادی برای کُردها داشت، منتشر میشد، اما این نشریه در سالی که سوریه مستقل از فرانسه گردید، بسته شد. بستن این روزنامه یکی از اولین اقدامات حاکمان سوری علیه موجودیت کُرد بود.
مقاومت در مقابل تعریب اجباری و سیاست حذفی
در سال ١٩٦٢ کُردها با یک نقشة جدید عربی ـ ناسیونالیستی روبرو گشتند. در استان حسکه، واقع در شمال شرقی سوریه، یک سرشماری جمعیت صورت گرفت. بعنوان نتیجة این سرشماری یکشبه ١٢٠ تا ١٥٠ هزار کُرد بعنوان »افراد بی کشور« معرفی گردیدند. تعداد این انسانهای »بیسرزمین« امروزه در سوریه ٣٠٠ هزار کُرد میباشد. این انسانها ٤٤ سال پس از این جریان هنوز در سزمین خود از هیچ حقی برخوردار نیستند. آنها حتی شناسنامه، گذرنامه، … و یا هر سندی که هویت حداقل سوری آنها را نشان دهد، دریافت نمیدارند. آنها تنها حق برخورداری از برگهای حاوی اسم و عکس خود را دارند که در آن قید گردیده »بیسرزمین«. هدف رژیم سوریه از این اقدام به اقلیت تبدیل کردن کُرد در استان نفتخیز کُردی بود. از آن زمان جامعة سوریه با مشکل به اصطلاح »مکتومین« یا »اجانب« (ثبت نشدهها یا بیگانگان) روبرو میباشد.
با اتمام بنای سد فرات در اواسط دهة ٧٠ میلادی، رهبری حزب بعث سوریه در دمشق ایدة جدایی و انشقاق »بهتر« مناطق کُردنشین سوریه از مناطق کُردنشین ترکیه و عراق را دنبال نمود. در این راستا نقشة »کمربند عربی« ریخته شد. یک نوار مرزی به عمق ١٠ ـ ١٥ کیلومتر در امتداد مرز ترکیه و سوریه »خالی از کُردها« گردید. ساکنان دیرباز این مناطق به زور به مناطق دیگر کوچانده شدند. به جای آنها عشایر عرب از نواحی مرکزی کشور، از منطقة سد فرات، به مناطق کُردی آورده و در آنها اسکان داده شدند.
به موازات اقدامات ضدکُردی فوق تعقیب سیاسی کُردها شدت یافت. دهها سیاستمدار کُرد دستگیر و برای سالهای طولانی بدون محاکمه پشت میلههای زندان حبس شدند. زبان کُردی، نشریات و کتب کُردی، موسیقی کُردی، نامهای کُردی افراد، مناطق، شهرها، اماکن، میادین و … ممنوع گردیدند. در آنزمان کُردها فقط مخفیانه میتوانستند، مراسم نوروز را جشن بگیرند. تنها از ابتدای دهة ٨٠ بود که کُردها توانستند مراسم نوروز را کم یا بیش قانونی جشن بگیرند. اما ممنوعیتهای عمومی علیه زبان و فرهنگ کُردی همچنان پابرجا ماندند. در سوریه نشریات، رادیو و تلویزیون به زبان کُردی محلی از اعراب ندارد. تاکنون مخالفان این تضییقات با تعقیب سیاسی، شکنجه و مرگ روبرو شدهاند، اما جنبش ملی کُرد از پای نایستاده است. مردم کُرد سوریه از مبارزة ملی همتباران خود، هم در عراق و هم در ترکیه بطور فعال حمایت نموده است.
پس از فروپاشی بلوک شرق در ابتدای دهة ٩٠ جنبش ملی کُرد جان تازهای گرفت. تأثیر اندیشة طبقاتی و جنبشهای کمونیستی در کُردستان به حداقل خود رسید. برعکس، نفوذ احزاب ملیگرای کُرد افزایش فراوانی یافته است.
به ویژه پس از ٢٠٠١ اشکال مدنی و صلحآمیز مبارزه در بین کُردها دست بالا یافت. نافرجامی مبارزة مسلحانة پ. ک. ک. در کُردستان ترکیه و ١١ سپتامبر، رویدادهای کردستان عراق وبه ویژه هویت فدرال آن مهمترین عوامل یک تغییر رویکرد بودند. در سالهای ٢٠٠٢ ـ ٢٠٠٣ احزاب سیاسی کُرد اعتراضات متعددی را در دمشق و شهرهای دیگر سازماندهی نمودند. کُردها خواهان آزادیهای فرهنگی و سیاسی بیشتری شدند. اعطای تابعیت به اشخاص »بیسرزمین« همچنان جزو اولین خواستههای آنها قرار داشت. در سالهای اخیر اعتراضات کردها در سوریه هم لز لحاظ کمی و هم از حیث کیفی افزایش یافته است.
قیام مارس ٢٠٠٤
در ١٢ مارس ٢٠٠٤ نزاعی بین طرفداران دو تیم عرب و کُرد ناآرامیهای سنگینی در مناطق کُرد سوریه ببار آورد که در آن طرفداران تیم عربی با دادن شعار به نفع صدام حسین با استفاده از چاقو و چماق به جانبداران تیم کُردی یورش بردند و آنها را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. در عرض چند روز این ناآرامیها از قامیشلی در شرق تا عفرین در غربیترین ناحیه کشور گسترش یافت. در شهرهای بزرگ نیز چون دمشق و حلب اعتراضات مردم به وقوع ییوست. در مورد علت واقعی این »دعوای فوتبال« تنها میتوان گمانهزنی کرد. اما واقع امر این است که این قیام از سوی کُردها سازماندهی نشده بود. پس از آغاز قیام بود که اعتراضات سازمانیافته و هماهنگشدة مردم در نواحی مختلف صورت گرفت. عواقب این قیام برای تمام طرفین سنگین بود. حکومت مجبور بود بپذیرد که هر تحریک ضدکُردی برای رژیم بسیار گران تمام خواهد شد. و اما تعداد زیادی از سازمانهای کُردی نیز برایشان عیان گشت که آنها با ساختارهای سیاسی تأسفانگیزشان بسیار از تودههای خلق عقبترند. هم اپوزیسیون ضعیف کُردی و هم خارج با یک جنبش دینامیک و نیرومند سیاسی مردمی روبرو شدند، مقصود از این جنبش تودههای برخوردار از خودآگاهی ملی کُرد میباشد.
پس از ٢٠٠٤کُردهای سوریهای مقیم خارج نیز فعالتر به میدان آمدهاند. آنها تلاش میکنند پلاتفرم مشترکی را بین خود سازماندهی کنند. گفتگوهایی نیز با کشورهای خارج، به ویژه با آمریکا، انجام گرفته است.
کُردهای سوریه اگر میخواهند در فعل و انفعالات سیاسی در مقابل عمل انجام شدهای قرار نگرفته و غافلگیر نشوند، باید وضعیت در این کشور را به دقت زیر نظر داشته باشند. در سوریه اپوزیسیون دمکراتیک نیرومندی که بتواند آلترناتیو جدی برای رژیم بعثی این کشور باشد، وجود ندارد. تودههای عرب این کشور به آسانی با شعارهای پانعربی و پاناسلامی قابل تهیج و بسیجند. در این رهگذر وظایف مهمی پیشروی جنبش ملی کُرد در این کشور قرار دارد.
جنبش ملی کُرد در سوریه
با وجود اقدامات شووینیستی دولت بعثی سوریه و انشقاقی که جنبش کُرد از آن رنج میبرد، تلاشهای مبارزان کُرد سوریه علیه دو پدیدة نامبرده، علیالخصوص در راستای فائق آمدن بر چنددستگی در میان خود، از حرکت بازنایستاده است. برای نمونه سه حزب کُردی در سوریه، یعنی حزب دمکرات کار کُردستان در سوریه، حزب چپ کُردستان/کنفرانس، حزب دمکرات کُردستان سوریه (پارتی)، در سال ١٩٩٠ وحدت نمودند و حزب نوی به نام حزب دمکرات متحد کُردستان سوریه بوجود آوردند. در سال ١٩٩٢ یک رهبری جدید از چند جریان کُردی، یعنی حزب دمکرات زحمتکشان کُردستان سوریه، حزب اتحادیة مردم کُردستان سوریه و حزب دمکرات متحد کُردستان سوریه بوجود آمد. در پی آن اولین کنگرة مشترک این احزاب، یعنی کنگرة وحدت آنها، در آوریل سال ١٩٩٣ تشکیل شد. حزب جدیدالتأسیس »حزب دمکرات واحد کُردستان سوریه« (یهکیهتی/اتحادیه) نام گرفت. با وجود تلاشهای انجام گرفته جهت تشکیل ائتلاف یا جبههای مشترک از احزاب کُردستان سوریه، کُردهای سوریه از ظهور مشترک در صحنة سیاسی که ضرورتی عاجل دارد، فرسنگها فاصله دارند.
دو حزب کمونیست سوریه نیز تا سال ١٩٩٠، سال افول اردوگاه سوسیالیستی، مسئلة مستقلی به نام »مسئلة ملی کُرد« نمیشناختند و آنرا در بهترین حالت تابع حل مسئلة طبقاتی میدانستند. آری، هر چند اکثریت اعضای جنبش چپ و سوسیالیستی سوریه را کُردها تشکیل میدادند و میدهند و هر چند این جنبش از لحاظ سیاسی و اعتقادی نزدیکترین متحد و پشتیبان کُرد بشمار میآید و در حقیقت خدمات فراوانی به کُردها نموده است، اما از پذیرش مسئلة کُرد از حیث به رسمیتشناسی حق تعیین سرنوشت بری آن، فاصلة طولانی دارد و حتی میتوان گفت که از خط رسمی دولت سوریه در قبال مسئلة کُرد خارج نشده است.
خواستهای کُردها در سوریه
مطالبات کُردها در سوریه عبارتند از آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی تجمع، آزادی فعالیت احزاب اپوزیسیون کُردی و غیرکُردی، پایان دادن به سیاست تعریب در تمام اشکال خود، برخورداری از نشریات، برنامههای رادیو و تلویزیون به زبان کُردی، آموزش به زبان کُردی، پرداخت غرامت به قربانیان تعریب و سلب مالکیتشده، بازگرداندن عربهای در دهة ٦٠ و ٧٠ اسکان داده شده در مناطق کُردی به مناطق اصلی خودشان، فسخ و ابطال تمام اقداماتی که در سال ١٩٦٢ منجر به سلب تابعیت و حقوق شهروندی از چند صد هزار کُرد گردیده است، آزادی تمام زندانیان سیاسی، به رسمیت شناختن کُرد به عنوان ملیت دوم سوریه، برابری آنها با عربها و درج و تضمین آن در قانون اساسی. در سالهای اخیر شعارهای فوق به خواست حق تعیین سرنوشت، خودمختاری و فدرالیسم فراروئیده است.