پاسخ به‌ چند پرسش ـ در ارتباط با مقاله‌ی من تحت عنوان “شماها هم مثلا کرد هستيد و ما نمی دانستيم؟!!” ـ

هموطنی به‌ نام علیرضا افشاری در سایت “روژهه‌لات‌تایمز” و “کردانه‌” نوشته‌اند:

“بسیار خجسته است که نام‌تان ایران‌پور است. دوست عزیز، که با لحنی از بالا به پایین دیگران را کم‌سواد و خیانت‌کار می‌بینی، آیا واقعا نمی‌دانی که کشور سوئیس هنوز فدراسیون است؟ آیا نمی‌دانی که ملت در ایران بسیار پیشتر از آنکه سرزمین اروپا به ملت – دولت‌های نژادپرست تقسیم شود در این کشور شکل گرفته؟ واقعا نمی‌دانی که موضوع آموزش زبان‌های بومی در کنار زبان ملی هنوز در کشورهای جهان ـ جز معدودی کشورهای قراردادی تازه‌بنیاد ـ موضوع بحث است؟ آیا واقعا ملت فقط با زبان تعریف می‌شود، همان‌گونه که استالین تعریف می‌کرد؟ هدفت از خلط کردن مباحثی تا این حد متنوع چیست؟ آیا این است که با فلان نویسنده کرد که این بیانیه را امضا کرده خصومت شخصی داری یا تنها می خواهی خودی نشان دهی؟آیا واقعا گمان داری در راه مصلحت مردمان کرد گام برمی‌داری؟ آیا این که به دیگران انگ کردستیز و فاشیست بزنی تو را برحق می‌کند؟ آنچه را که برای آینده در نظر داری، در تنهایی خودت، صادقانه تصور کن…”

آقای افشاری، درود بر شما و سپاس از کامنتتان.
به‌ دلیل ضیق وقت اجازه‌ می‌خواهم فهرست‌وار پاسخ شما را بدهم.:

١.    سخن من از بالا به‌ پایین نیست، اما تسلیم شانتاژ و هژمونی‌طلبی هم نمی‌شوم. دیگر خسته‌ شده‌ایم هر روز کالای “ایران” و “تمامیت ارضی ایران” را به‌ ما بفروشند. ما محقیم در چهارچوب آن بمانیم یا نمانیم. خود می‌گوئیم که‌ آگاهانه‌ سعادت خود را در چهارچوب آن، اما در بستر و نظامی دیگر جستجو می‌کنیم. صریح می‌گوئیم با تمام دلبستگی‌هایی که‌ به‌ ایران داریم، چنانچه‌ چون گذشته‌ حق خودمدیریتی سیاسی ـ منطقه‌ای و مشارکت در حکومت مرکزی از مردم کردستان سلب شود، چنانچه‌ سیاستهای آسیمیلیستی و تبعیض‌گرایانه‌ تداوم یابد، ما راهی جز استقلال نخواهیم داشت. این سخن ابتدا و اتنهای ماست و با هیچ مکتب دمکراتیکی نیز مغایرتی ندارد.

٢.    آری، دانش سیاسی در ایران حتی در بین سیاسیون ما بسیار سطحی و قلیل است. بلاخره‌ این عده‌ یا ناآگاهند یا عامدانه‌ واقعیات و دانش روز را منقلب می‌کنند. یا می‌دانند که‌ آنچه‌ کردستان مطالبه‌ می‌کند، در کشورهای متمدن چندبافتی جزو مبانی و ارکان اصلی سیستمهای دمکراتیک می‌باشد یا نمی‌دانند. جالب است آنها هستند که‌ دیگران را به‌ بی‌دانشی متهم می‌کنند. گویی کسی نمی‌داند “ملت” چیست و “قوم” کیست. آیا حق نداریم بگوئیم در مورد چیزهایی که‌ نمی‌دانید قضاوت نکنید. یکی از ناصحان همین چند وقت پیش خطاب به‌ ما می‌گفت، هر جا دولتی هست، ملت هم است. طبق این معیار مثلا قطر “ملت” است، کویت “ملت” است، اما کرد با جمعیت قریب به‌ ٤٠ ملیون نفر “ملت” نیست، جون بخت روزگار با وی نبوده‌ که‌ دولتی تشکیل دهد! و یا ٩ میلیون نفر جمعیت جمهوری آذربایجان ملت هستند و اما کفر است حداقل دو برابر این عده‌ در ایران خود را “ملت” بنامند!

٣.    عزیز من، بنده‌ می‌دانم که‌ سویس در عنوان رسمی خود به‌ قول شما “فدراسیون” است. نه‌ تنها می‌دانم، بلکه‌ چندین قانون از این فدراسیون را ترجمه‌ نموده‌ام، بارها در مورد آن نوشته‌ام.

٤.    شگفتا، اروپا را “ملت ـ دولتهای نژادپرست” نامیده‌اید. گفته‌اید قبل از آنها ایران ملت بوده‌! “ملت” در همه‌ جای دنیا محصول تاریخی بعد از انقلاب کبیر فرانسه‌ است. در ایران از این هم جدیدتر است؛ “ملت ایران” یک مهندسی سیاسی مجعول به‌ عاریت گرفته‌ از ناسیونالیسم نژادپرستانه‌ی اروپایی است، در واقع یک پروژه‌ی استعماری است. نظام سیاسی کنونی ایران هم بر اساس همین درک که‌ کانون آن فرانسه‌ و بلژیک بود، تأسیس یافت. اتفاقا با همین درک بود که‌ زبان فارسی به‌ عنوان تنها زبان ایران رسمیت یافت و زبانهای دیگر مورد تبعیض قرار گرفتند، بر اساس این درک بود که‌ بعد از انقلاب مشروطیت شیعه‌ مذهب رسمی ایران شد، بر اساس این درک بود که‌ تمام ساختارهای حکومتی منطقه‌ای در ایران برچیده‌ شدند و تمرکزی وحشتناک در ایران شکل گرفت که‌ نتیچه‌اش ابتدا شاه‌ شاهان و سپس خمینی و خامنه‌ای شد. ملت با رشد سرمایه‌داری و بازار شکل داده‌ شد. “دولت ـ ملت” به‌ تعبیر امروزی از طریق زبان، نظام اداری، نظام آموزشی، ارتش و بازار مشترک و غیره‌ شکل گرفت. هیچکدام از اینها تا زمان حکومت قاجار و حتی بخشا تا زمان رضا شاه‌ در ایران وجود خارجی نداشت. “ملت ایران” یک پروژه‌ی سیاسی شکست‌خورده‌ای بیش نیست که‌ بر مبنا و به‌ بهای جینوساید فرهنگی و زبانی، تبعیض و سرکوب و با استبداد شکل داده‌ شد. ناگفته‌ نماند که‌ نظام سیاسی بحران‌ساز کنونی ایران به‌ تبعیت از بلژیک بنا شد، بلژیکی که‌ قریب 20 سال پیش خود به‌ این نتیجه‌ رسید که‌ راه‌ رفته‌ اشتباه‌ بوده‌ و باید راه‌ تمرکززدایی و فدرالیسم بپیماید، اگر نخواهد تجزیه‌ شود.

٥.    بنده‌ هم ایران را “ملت” می‌نامم، اما نه‌ به‌ تعبیر سیاسی و نوین آن، بلکه‌ به‌ مفهوم فرهنگی و تمدنی و باستانی آن. تمدن ایران ارتباطی با “دولت ـ ملت” ایران کنونی و نظام سیاسی منبعث از آن ندارد. این ملت سنتی و فرهنگی حتی در چهارچوب جغرافیایی کنونی ایران نیز جایی نمی‌گیرد.

٦.    می‌فرمائید که‌ موضوع آموزش زبان به‌ قول شما “بومی” به‌ تازه‌گی‌ در کشورهای دیگر مورد بحث قرار گرفته‌ است. آری، تقریبا درست است. اما خود نظام آموزشی و زبان رسمی و به‌ قول شما “زبان ملی” نیز یک پدیده‌ی جدید است. به‌ هر حال یک سده‌ از قانون اساسی ایران، کشور چنین و چنان طبیعی و با تمدن چند هزارساله‌ بیش نمی‌گذرد. کافی است به‌ سابقه‌ی تاریخی قانون اساسی همین فدراسیون سویس مورد نظر شما نظری بیافکنیم. به‌ هر حال، اساسا بیشتر مقولات مورد مشاجره‌ی امروز ما مقولاتی جدید و حاصل دوران مدرنیته‌ هستند. این هم شامل “زبان رسمی” می‌شود و هم شامل دیگر مؤلفه‌های نظام سیاسی. آن زبانهایی که‌ شما “بومی” نامیده‌اید کلا در قانون اساسی سویس “ملی” هستند. “ملی” اعلام کردن تنها یک زبان نمی‌تواند تبعیض برای کسانی را در پی نداشته‌ باشد که‌ متکلمین این زبان نیستند. زبان کردی به‌ هر حال برای ملت کرد یک زبان ملی است. از هیچ کس و نیرو و دولتی پذیرفتنی نیست، زبان خود را بر من بعنوان “زبان ملی” فرض کند و زبان مرا “بومی” (“محلی”) محسوب نماید. زبان، دروازه‌ی اصلی استثمار و استعمار بر مردم کرد در ایران بوده‌ است. یکبار دیگر اجازه‌ داده‌ نخواهد شد، از این کانال برتری عده‌ای بر عده‌ای دیگر “رسمیت” یابد.

٧.    شما پرسیده‌اید مگر “ملت” با زبان تعریف می‌شود، آن گونه‌ که‌ استالین آن را تعریف کرد. اولا اینکه‌ استالین ملت را تنها بر اساس زبان تعریف نکرد. دوما از قضا این “ملت ایران” بود که‌ بر اساس زبان تعریف و پیاده‌ شد. در غیره‌ اینصورت ممنوعیت زبانهای دیگر موضوعیتی نمی‌داشت. چند سال پیش از هفتاد کنشگر برجسته‌ی ایرانی خارج از کشور پرسیدند که‌ “هویت ایرانی” را چگونه‌ تعریف می‌کنند. اکثریت قریب به‌ اتفاق آنها زبان فارسی را نشانه‌ی هویت ملی معرفی کردند. خود شما هم از “زبان ملی” صحبت می‌‌کنید. بنابراین تعریف ملت، آنگونه‌ که‌ در ایران نیز باب و غالب بوده‌، بر اساس زبان بوده‌. چرا آن را به‌ گردن استالین می‌اندازید؟! تازه‌ از چندین روشنفکر درون ایران نیز شنیده‌ام که می‌گویند که‌ “هویت ایرانی مرکب از زبان فارسی و مذهب شیعه‌ است”!! آری، زبان طبیعتا یکی از ارکان اصلی هویت ملی است. اما تنها رکن آن نیست. من در جاهایی دیگر نمونه‌هایی از تعاریف ملت را برشمرده‌ام و اینجا لازم نمی‌دانم آنها را تکرار کنم. به‌ اجمال بگویم که‌ از نظر من روح و احساس و اراده‌ی مشترک از یک قوم ملت می‌سازد. چنین احساس و ادراک و اراده‌ای در میان کردها وجود دارد. تبلور اراده‌ی سیاسی آنها جنبشها و احزابی هستند که‌ به‌ راه‌ انداخته‌اند و روز به‌ روز نیرومندتر می‌شوند. ایران امروز، اما، به‌ تعبیر مدرن و سیاسی ‘ملت’ نیست، نه‌‌ طبق تعریف فرانسوی (بعنوان آحاد مردم با حقوق برابر شهروندی) و نه‌‌ طبق تعریف آلمانی آن (چون از یک زبان و فرهنگ واحد برخوردار نیست).

٨.    آقای افشاری عزیز، ما خلط مبحث نمی‌کنیم، بسیار هم شفاف پاسخ می‌دهیم. خلط مبحث آنهایی می‌کنند که‌ برای دورزدن، به‌ جهت سفسطه‌ غالبا به‌ دوران باستان قوس می‌زنند، خدمات کردها به‌ ایران را یادمان می‌آورند، به‌ ملتهای دوروبر می‌تازند و به‌ روانکاوی ما می‌پردازند. برایمان زبان‌شناس می‌شوند و مدرس علوم سیاسی! اتفاقا این مائیم که‌ می‌گوئیم مسائلی که‌ شما مطرح می‌کنید یا ارتباط به‌ موضوع مورد بحث ما ندارند و اگر هم داشته‌ باشند، عذر بدتر از گناه‌ هستند. بحث ما یک بحث اتنیکی، اتمولوژیکی و فونولوژیکی و حتی هیستوریک نیست، یک بحث مشخص سیاسی است و معطوف به‌ آینده‌. کل مطلب این است که‌ می‌خواهیم جامعه‌ی نوینی را پی‌ریزی کنیم. طرف مقابل ما اما هنوز هیچی نشده‌، برایمان خط و نشان می‌کشد، برخی در ضدیت با کردستان حاضرند پاسدار خامنه‌ای بشوند و برخی حتی نوع ادبیات سیاسی را برایمان برمی‌گزینند! حالا ما خلط مبحث می‌کنیم و از بالا با آنها برخورد می‌کنیم؟! اتفاقا مشکل ما این بوده‌ که‌ زیاده‌ از حد تواضع و متانت نشان داده‌ایم.

٩.    می‌گویند ‘حمله‌ بهترین دفاع است’. آقای افشاری نیز حمله‌ نموده‌اند و گفته‌اند که‌ چرا ما انگ می‌زنیم و این و آن را کردستیز قلمداد می‌کنیم. باید گفت جل‌الخالق! شب و روز اتهام تجزیه‌‌طلبی به‌ احزاب کردستان زده‌ می‌شود این انگ نیست! احزاب کردستان را “ضدایرانی”، “ضدکرد”، “باند”، “طایفه‌”، … معرفی می‌کنند این اشکالی ندارد! می‌گویند وابسته‌ به‌ بیگانه‌ هستیم، این مشکلی ایجاد نمی‌کند! می‌گویند ما مسبب خشونتهای حکومت اسلامی بوده‌ایم، این را هم باید بپذیریم و چیزی نگوئیم! انواع و اقسام اطلاعیه‌، اعلامیه‌، بیانیه‌ و طومار علیه‌ کردستان و جنبش آن می‌نویسند، نباید چیزی بگوئیم! هر کسی خود را عددی می‌داند، هر چه‌ از ذهن شووینیستی و فاشیستی‌اش ترشح می‌شود را نصیب احزاب کردستان می‌کند، نباید خدایی‌نخواسته‌ چیزی بگوییم! “غده‌”یمان می‌نامند، باید بپذیریم! “لاشه”‌ خطابمان می‌کنند، باید بپذیریم! لیل و نهار سوگند وفاداری به‌ برتری و هژمونی‌شان را از ما می‌خواهند. این هم اشکالی ندارد. واقعا زمانش رسیده‌ بگوئیم بس است. من بعد با زبان و ادبیات و اتهامات خودشان پاسخشان را می‌دهیم. نجابت و متانت هفت دهه‌ی احزاب کردستان شووینیستها را جری‌تر ساخته‌ است.

١٠.  در ضمن مگر یک کرد، ایرانی و غیره‌ نمی‌تواند به‌ مردم خود خیانت کند؟ خیانت مگر شاخ و دم دارد؟ پس چگونه‌ است آنها احزاب کردستان را خائن به‌ ایران و این عده‌ حتی به‌ کردستان معرفی می‌کنند، اما همراهی سیاسی و ایدئولوژیک آنها با رژیم جمهوری اسلامی، آن هم با شناختی که‌ در طول 33 سال از عمر منحوسش در دست است‌، و به‌راه‌ انداختن جنگ روانی و تبلیغی بر علیه‌ احزاب کردستان ایران را اجازه‌ نداریم خیانت محسوب کنیم؟! ظاهرا امروز زمان آن پایان یافته‌ که‌ بعنوان “پیشمرگ مسلمان” به‌ پیکار ما بیایند. جنگ حکومت اسلامی امروز در عرصه‌ها و به‌ شیوه‌های دیگری علیه‌ اپوزیسیون واقعی ایران، از جمله‌ و به‌ویژه‌ کردستان، ادامه‌ دارد. در این جنگ همیشه‌ افرادی یافت می‌شوند با حکومتگران همراهی کنند. از نظر من کسی که‌ هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد بر علیه‌ قربانیان این رژیم لجن‌پراکنی کند، اما لب بر این همه‌ جنایاتی که‌ رژیم اسلامی بر علیه‌ مردم ایران و کردستان مرتکب شده‌، نمی‌گشاید، نمی‌تواند گمان‌برانگیز نباشد. تصور می‌کنم شما هم با من هم‌عقیده‌ باشید که‌ این ماست بی‌مو نیست.

داونلود این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.