قانعیفرد باز به سخن آمد. این بار زهر خود را بر علیه حکومت نوپای اقلیم کردستان عراق ریخت، حکومتی که خاری در چشم فاشیستهای منطقه و امید و روزنهای برای مردم تحت ستم کردستان در عراق، ترکیه، ایران و سوریه شده است. قانعیفرد برای جامعهی کردی معلومالحال است، اما مابقی جامعهی ایرانی شناختی از هویت و مأموریت وی ندارد. لذا نگارش یاداشت کوتاه حاضر را ضروری تشخیص دادم.
١. اصولاً برای آقای قانعیفرد تفاوتی نمیکند، در بارهی چه مینویسد؛ هر آنچه که بر روی کاغذ میآورد، هر کلامی که بر زبان میآورد، در هر رسانهای که هویدا میشود، تنها و تنها یک هدف معین را دنبال میکند: پیشبرد مقاصد استراتژیکی و تاکتیکی تبلیغی و اطلاعاتی حکومت اسلامی ایران در عرصهی رسانههای خارج از کشور، کاستن از بار تبلیغاتی بر علیه رژیم حاکم بر ایران و تخریب هر آنچه که در مقابل این رژیم بایستد یا برای آن خطری بالقوه و بالفعل محسوب شود.
٢. روشن است حتی برای سرآمدان احزاب اپوزیسیون ایران آن قدر آسان نیست، چنین پرشمار سفرهای آمریکایی و اروپایی داشته باشند. آقای قانعیفرد اما قادر شده است این روز این قاره باشد و روز دیگر آن قاره. میدانیم خارج از بار مالی، برای هیچ سیاستمدار مردمی و فعال حقوق بشری ایران به لحاظ اخذ ویزا نیزممکن و مقدور نیست، یک پایش ایران باشد، یک پایش آمریکا، یک پای دیگر هم قرض کند برای پرسه در کشورهای اروپایی. لذا نه تنها مضمون پیامهایش، نه تنها ادبیاتش، بلکه همچنین جنب و جوش و بروبیای به معنای واقعی کلمه بی حد و مرز این “تاریخدان” تنها میتواند حکایت از وجود یک شبکه جهت پشتیبانی تدارکاتی، سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و مالی از وی داشته باشد و این تنها در اختیار حکومتها قرار دارد. از این گذشته هیچ پژوهشگر و نویسندهی غیروابستهی ایرانی نیست که بتواند در ایران بدون مشکل دو جلد کتاب منتشر کند، آقای قانعیفرد اما به سرعت باد “کتابهایش” (!) ـ طبیعتا در دامان حکومت اسلام ـ منتشر میسازد، چرا که به لحاظ محتوا و رسالت در خدمت رژیم اسلامی ایران و ضد جنبش آزادیخواهی کردستان و ایران قرار دارند.
٣. هیچ انسان سیاسی مستقلی قادر نیست همزمان هم در رسانههای حکومت اسلامی ـ آن هم وابسته به سپاه پاسداران ـ ظاهر شود، هم در رسانههای کشورهای خارجی چون “صدای آمریکا”، “بیبیسی” و … با چنین سرعت و غلظتی مورد مصاحبه قرار گیرد، هم در سایتها و تلویزیونهای سلطنتطلبان برووبیای چنین داشته باشد و هم در سایتهای سالم امکان انعکاس تفکرات دیکتهشدهاش را داشته باشد! از آنجا نیز که اهداف تعقیب شدهی حکومت اسلامی در برخی از زمینهها با تفکرات جناح راست و “ناسیونالیستی” و بخشاً فاشیستی اپوزیسیون حکومت اسلامی در انطباق قرار دارد، تریبونهایی نیز از سوی این جناح در خارج از کشور در اختیار وی گذاشته میشوند، رسانههایی که وی را “تاریخدان فاضل” معرفی میکنند! فضیلت و بداهت وجدانی زیادی نمیطلبد که این میدیای “اپوزیسیونی” و “خبری” از خود بپرسند که این “تاریخدان” تاکنون چند جمله در باب تاریخ سراسر جرم و جنایت و خون و خشونت اسلامی ایران نوشته است. دریغا از یک جمله. ندیدن این حقیقت یا میتواند نشانهی بلاهت باشد، یا همسویی آگاهانهی سیاسی با رژیم و یا وابستگی به دستگاه اطلاعات حکومت احمدینژاد.
گویا زبان مادری این شخص کردی است، هر چند که میدانم که از حداقل دانش زبان کردی برخوردار نیست، اما بنده تاکنون هیچ انسانی را در جامعهی کردی به بدنامی ایشان ندیدهام. منفور بودن وی نه به خاطر باورهای سیاسیاش (که به نظر بنده باوری سیاسی ندارد)، بلکه بخاطر شارلاتانیسم و خباثت و سرسپردگیاش به یکی از بدنامترین رژیمهای جهان میباشد. طرفدار کدام جناح فکری در کردستان میشناسیم که از شنیدن نام و کلام این شخص تهوع نگیرد؟ هر رسانهی طبعی و بصری که میخواهد چنین سرنوشتی داشته باشد، میتواند همچنان در خدمت این عنصر رژیم ایران قرار بگیرد.