باز حکومت اسلامی ايران جان فرزندان کردستان و ايران را گرفت!
پاسخ شايسته کدام است؟
امروز خبر رسيد که حکومت اسلامی ايران، حکومت ناب محمدی، حکومت عدل علی، پنج تن ديگر از فرزندان دلير و آگاه کردستان و ايران را به جرم دگرانديشی سياسی اعدام نمود، از جمله معلم فرزانه، فرزاد کمانگر. جانباختن اين انسانهای شريف را به همة مردم کردستان و ايران و بالاخص خانوادههای آنها تسليت گفته و اعلام میداريم که در سوگ اين عزيزان با آنها سهيم هستيم. همچنين اطمينان میدهيم که رژيم پاسخ شايستة خود را خواهد گرفت. اما اين پاسخ کدام خواهد بود؟
مردم کردستان بيش از سه دهه است که آماج چنين جناياتی قرار دارند. اما ازسرگيری مجدد آن پس از خيزش عظيم مردم ايران در عرض يک سال گذشته حکايت از برنامهای نو دارد که از سويی برای تداوم کشتار فعالان و روشنفکران کردستان و از سويی ديگر برای مرعوبساختن مابقی مردم ايران از سوی حاکمان اسلامی ايران تدارک ديده شده است. آری، رژيم انتقام اعتراضات عظيم تودهای شهرهای مرکزی ايران که در آنها آشکارا فرياد “مرگ بر جمهوری اسلامی” سرداده شد را از پيشروان کردستان میگيرد. و اين جانیبودن و پليدبودن حکومت اسلامی در ايران را بيش از پيش برملا میسازد. رژيم بايد يقين داشته باشد که با افزايش توحش و خشونتش بر عليه مردم کردستان، انزجار و خشم و قاطعيت مردم کردستان را نيز بر عليه خود افزايش خواهد داد. مرگ و سرنگونی رژيم ـ حتی اگر غلظت خشم و سرکوبش چنين بالا نباشد ـ به علت در تعارض بودنش با تمدن، انسانيت و آزادی حتمی است؛ اين را نه تنها مردم، بلکه خود سران رژيم نيز میدانند. هيچ کشتاری وی را نجات نخواهد داد، هيچ بمب اتمی نيز برايش کارساز نخواهد بود. اما چنين اعمال هولناکی امر واژگونی آن را عاجلتر و راديکالتر خواهد نمود، آن هم بدون شک با اين پيامد که سران آن ـ اگر در پی انقلاب و قيامی ديگر پيشاپيش آماج انتقام مردمی قرار نگيرند ـ در دادگاههای خلق به سزای اعمالشان میرسند.
اما برای اينکه رژيم اسلامی، اين لاشة گنديده، از سوی مردم ايران به يکباره مدفون گردد، تلاشهای جدی لازم است، چرا که آنچه مسلم است، رژيم به دلخواه و از طريق مسالمتآميز و مبارزهی صرفاً مدنی قدرت سياسی را به مردم تفويض نخواهد نمود. به همين جهت نيز بايد به جبر ـ و اگر لازم باشد از راه قهرآميز ـ خلع قدرت گردد. برای تحقق اين امر اقدامات ذيل ضروری میباشند:
١) افشای آن در عرصة منطقه، ايران و جهان: بايد به ويژه به جهانيان فهماند که حکومت اسلامی ايران نه تنها خود يک خطر اتمی برای بشريت ترقيخواه است، بلکه همچنين ويروس مرگباری است که سی و يک سال آزگار است جان روشنفکران و پيشروان ما را میگيرد و خون مابقی مردم ايران را در شيشه کرده است؛ لذا مرگ اين رژيم با هر ابزار ممکن خواست کل مردم ايران نيز است. بايد کارزار افشای رژيم در زمينههای نقض مستمر حقوق بشر، سلب حقوق و آزاديهای مليتهای تحت ستم ايران، تضييق حقوق زنان، سرکوب روزنامهنگاران، اديبان، دگرانديشان و پيشروان ايران و به ويژه کردستان را گسترش داد. بايد به جهانيان فهماند که سرچشمة مالی و معنوی اصلی تروريسم اسلامی در جهان “جمهوری” اسلامی ايران میباشد.
يکی از اهداف اين کارزارها در شرايط امروز بايد جلب پشتيبانی مالی و معنوی در راستای فراهمساختن شرايط و سازوکارهای سرنگونی رژيم و همچنين انتقال اين پيام به جهانيان است که مردم ايران آمادگی همراهی با امر سرنگونی رژيم، حتی از راه قهرآميز، را هم دارند. تا رژيم جهان و منطقه را به آفت و آتش نکشيده است، جهان بايد تکليف خود را با آن روشن کند.
٢) بايد در عرصة داخلی نيز گامهای جدی برداشت که از اهم آنها تشکيل يک جبهة سراسری با برنامة مشخص برای برقراری يک نظام دمکراتيک، فدرال و سکولار میباشد. مردم ايران بايد از هم اکنون آلترناتيو مشخص داشته باشند. تشکيل چنين جبههای ضربهای اساسی بر موجوديت رژيم خواهد بود و امر بهزيرکشيدن رژيم را تسريع خواهد بخشيد. اما پيششرط تشکيل چنين جبههای تشکيل جبههای کردستانی میباشد. تعلل و بهانهجويی در اين زمينه باعث استمرار بيشتر حکومت منفور و آدمکش اسلامی ايران خواهد شد.
٣) در پايان بايد خطاب به نيروهای رزمی و چريکی کردستان گفته شود که ضرورت دارد که نبرد با رژيم اسلامی بسيار فراتر از مرزهای کردستان و ايران و فراتر از عرصة نظامی پيش برده شود، بدين مفهوم که از سويی برخوردهای چريکی و مقابلهگرايانه و تلافیجويانة اين نيروها در خطة کردستان برای انتقامگيری خون ياران از دست رفته ـ دست کم در شرايط امروز ـ به سود ما نيست. احتمالاً روزی ضروری باشد با استفاده از جبر نظامی تومار رژيم اسلامی در طی يک قيام سراسری مردم ايران برای هميشه بسته شود. اما تا آن زمان بايد رژيم را در زمينهها و عرصههای ضربهپذيرتر، از جمله از راه مقابله تبليغی و سياسی، مورد چالش و يورش قرار داد. يکی از محورهای مبارزة سياسی و تبليغی بر عليه رژيم در عرصة داخلی بايد گستردهترکردن و نهادينهکردن اين باور و انديشه باشد که کشتار مردم ما پايانی نخواهد يافت و ارمغان رژيم عقبافتادة اسلامی کماکان زندان و شکنجه و اختناق و اعدام فرزندان اين سرزمين خواهد بود، تا زمانی که رژيم به زيرکشيده نشود. بايد گفت و نوشت و تکرار نمود که اين فرزندان مردم نيستند که سزاوار مرگ هستند، بلکه تنها و تنها رژيم مرگآفرين “جمهوری” اسلامی ايران شايان مرگ و نيستی میباشد. لذا برای تحقق آن بايد دست بکار شد. دليل ديگری که نبايد مبارزة سياسی احزاب کردستان به خطة کردستان ختم نشود اين میباشد که سرنگونی رژيم تنها با يک قيام و ارادة سراسری کل مردم ايران ميسر است. لذا ضروری است که ايران به کردستان تبديل شود، بدين معنی که سرنگونی رژيم به امر و خواست عاجل همة مردم فیالواقع ناراضی ايران تبديل شود.
و صدالبته بايد اعدامهای اخير به سوژه و موضوع اصلی افکار عمومی کردستان و ايران و جهان تبديل گردد و از اين رهگذر نيز تلاش شود به منظور قطع و يا دست کم کاهش اعدامها بر جانيان حکومتی اعمال فشار شود. سازماندادن اعتراضات عمومی بر عليه اين اعدام دستهجمعی و پخش وسيع نامههای فرزاد کمانگر به تنهايی قادرند رژيم را به بهترين وجه خود به چالش بکشند و ضرباتی کارا بر پيکر کريه آن فرود آورند، بدون آنکه جان رزمندهای به مخاطره بيافتاد. رسانههای تصويری کردستانی میتوانند در خدمت اين هدف قرار گيرند.
محور ديگر مبارزة امروز ما بايد لغو مجازات اعدام بطور کلی باشد. مبارزه حول اين شعار میتواند در عرصة علنی نيز پيش برده شود…
آری، پاسخ شايستة ما به خشونت و توحش رژيم اسلامی اين بايد باشد و نه چيزی کمتر از آن.
باری ديگر تأکيد کنم که درگيرشدن احزاب کردستان در برخوردهای نظامی، گسترة مبارزة ميدانی با رژيم را محدود ساخته، امکانات مبارزه را تقليل داده و مسئوليت مبارزة رودررو با رژيم را از مردم به نخبگان منتقل خواهد نمود. علاوه بر آن باعث اين خواهد شد که رژيم و اعمال سرکوبگرانهاش از ديدگان و ذهن مردم و موضوعيت و مرکز توجه رسانههای همگانی خارج گردد. همچنين فراموش نکنيم که اين رژيم همواره امکانات و ابزارهای بيشتری برای مقابله با نخبگان و پيشروان دارد، درحاليکه پتانسيل آن در سرکوب تودهای ـ بر عکس تصور رايج ـ کمتر است. دست کم هزينهای که رژيم برای سرکوب يک حرکت اعتراضی مدنی و خيابانی میدهد، بسيار بيشتر از مقابلة نظامی با يک گروه کوچک پارتيزانی است. برخی به سهو بر اين اعتقادند که اين نگرش مصالحهجويانه است، درحاليکه چنين نيست، بلکه دقيقاً گسترشدادن محدودة جغرافيايی و ابزارها و راهها و شيوههای مبارزاتی است. برعکس آن تقليل مبارزه ـ به لحاظ ١. تعداد شرکتکنندگان آن، ٢. گستره و چهارچوب مکانی آن و ٣. راهها و ابزارهای آن ـ خواهد بود.
در پايان باری ديگر ياد عزيزان از دسترفته را گرامی میدارم و به سهم خود تعهد میدهم، فرياد آنها را که ندای مردم در بند ايران است و به بهترين وجه خود در چند نامة معلم زندهياد فرزاد کمانگر، اين فرزانة فروزان کردستان، انعکاس يافته است، به گوش جهانيان برسانم و راه برگزيدة آنها برای رهائی کردستان و ايران را ادامه دهم، تا روزی که مردم ايران از شر حکومت اسلامی و اسلام سياسی بطور کامل خلاصی يابند. اين پيام و پاسخ من به رژيم جانیپرور و جنايتپيشة اسلامی ايران در اين ساعات است که خشم و عصيان تمام وجودم را فراگرفته است.