نسل‌کشی ارامنه، بحران در روابط ترکيه و فرانسه و مسئوليت تاريخی ما

ـ چیرگی بر گذشتە از ملزومات گذار به یك جامعة مدرن و دمكراتیك ـ

پیش‌درآمد:

پارلمان فدرال آلمان در ٢١ آوریل ٢٠٠٥كشتار جمعی ارامنه كه در ٢٤ آوریل ١٩١٥ شروع شد و در طول آن بین یك الی یک میلیون و نیم (و طبق برخی منابع حتی بیش از ٢.٣٠٠.٠٠٠) ارمنی قتل‌عام شدند را با وجود اعتراض شدید دولت تركیه به بحث و گفتگو گذاشت. تمام فراكسیونهای پارلمان از تركیه خواستند این جنایت بزرگ را چون بخشی از تاریخ خود بپذیرد، با آن برخورد روشنگرانه و صادقانه كند و از آن درسهای لازم را بگیرد. پارلمان همچنین به نقش و مسئولیت رایش آلمان در این جنایت كه به نداهای انسانی سفارت این كشور در استانبول وقعی ننهاده بود، پرداخت و آن را تقبیح نمود.پارلمان فرانسه نیز در ١٢  اکتبر امسال قانونی را به تصویب رساند که به موجب آن انکار این جنایت هولناک جرم شناخته میشود و مجازات آن ٤٥ هزار یورو جریمة نقدی و پنج سال زندان خواهد بود.١٠٦ نفر از نمایندگان حاضر پارلمان به این لایحه رأی موافق دادند و ١٩ نفر رأی مخالف. لایحة مزبور را فراکسیون نمایندگان حزب سوسیالیست فرانسه به پارلمان ارائه داده بود و نمایندگان حزب محافظه‌کار حاکم یا در پارلمان حضور نیافتند و یا به آن رأی مخالف دادند. اکنون این طرح باید در سنا (مجلس نمایندگان استانها) نیز به رأی‌گیری نهایی گذاشته شود که البته حکومت تعیین خواهد کرد که آیا این مهم صورت خواهد پذیرفت یا نه. حکومت محافظه‌کار ژاک شیراک  هم تمایل چندانی به اینکار نشان نمی‌دهد. خانم کاترین کولونا، وزیر اروپای کابینة شیراک، در پنج‌شنبة گذشته (١٢ اکتبر) مخالفت خود را با این لایحه اعلام داشت. اتحادیة اروپا نیز در همان روز از قانون نامبرده انتقاد کرد و اظهار داشت که این قانون آشتی بین ترکها و ارمنی‌ها را مشکل‌تر خواهد نمود. اتحادیة اروپا همچنین نگران این است که قانون مزبور بر روند مذاکرات مربوط به پیوستن ترکیه به اتحادیة اروپا لطمه وارد سازد.رئیس هیئت مذاکره‌کنندة ترک با اتحادیة اروپا اظهار داشت که این قانون مهمترین اصل اتحادیة اروپا که آزادی عقیده می‌باشد را زیر پا می‌گذارد. نمایندگان پارلمان ترکیه نیز در عکس‌العمل شدید در مقابل این قانون درصدد تهیه و تصویب قانونی هستند که به موجب آن فرانسه گویا در دوران استعمار به نسل‌کشی مردم الجزایر پرداخته است. ترکیه همچنین تهدید به مجازات و تحریم اقتصادی فرانسه نموده است!

این موضوع در ترکیه از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردار شده است: برای نمونه اُرهان پاموک که در پنج‌شنبة گذشته (١٢ اکتبر) جایزة ادبی نوبل را اخذ نمود و گفته بود که »ترکیه مسئول قتل‌عام بیش از یک میلیون ارمنی و ٣٠ هزار کُرد می‌باشد«، پس از این اظهارنظر به اتهام »اهانت به ترک« به دادگاه کشیده شد، اما این دادرسی بعداً ظاهراً به سبب »نواقص تشریفاتی دادرسی« و باطناً  به خاطر برنانگیختن بیشتر افکار عمومی علیه خود متوقف گردید.

در تریبون تماشاچیان پارلمان فرانسه یک هیئت از ترکیه و همچنین نمایندگانی از جامعة ارامنه در فرانسه حضور داشتند. در فرانسه ٤٠٠ هزار ارمنی زندگی می‌کنند. این نمایندگان، آن هنگام که نتایج رأی‌گیری در پارلمان اعلام شد، خرسندی خود را با کف زدن ممتد نشان دادند. فرستنده‌های تلویزیونی ترک چون CNN Turk و NTV این مراسم را بطور زنده برای ترکیه پخش نمودند.

برخی از نمایندگان حزب حاکم فرانسه (»اتحادیة جنبش خلق«) در مقابل تحریکات و عکس‌العمل تند ترکیه در برابر این قانون واکنش نشان دادند. پتریک دوجیان، وزیر اسبق کابینة دولت فرانسه در این باره گفت: »ترکیه در مقامی نیست که بتواند به ما درس دمکراسی و رعایت آزادی عقیده را بدهد.« وی یادآور شد که قانون کیفری جدید ترکیه حاوی ماده‌ای است که به موجب آن »هر کس که اتفاقات بین سالهای ١٩١٥ و ١٩٢٣ را بعنوان کشتار جمعی نام ببرد، مشمول مجازات زندان خواهد شد«.

یک سال پیش هفته‌نامة آلمانی، »دِر شپیگِل« مقالة مبسوطی را در ارتباط با این کشتار فجیع انتشار داد که من نیز آن را به سبب اهمیت موضوع و همچنین ارتباط آن با کُرد به فارسی برگرداندم که در شماره‌های پیشین دوهفته‌نامة »پیام کردستان« به چاپ رسید. ترجمه با مقدمه‌ای از من همراه بودکه محتملاً به دلیل طولانی‌بودن کل مطلب، این بخش چاپ نگردید که اکنون به دلیل به‌روز بودن موضوع با اندکی تغییر از نظر خوانندگان ماهنامة »مهاباد« می‌گذرد.

شاید هیچ ملت و مردمی را در دنیا نتوان یافت كه تمام صفحات تاریخش تنها حاكی از تلاشهای مثبت و مبارزات افتخار‌آمیز و پیشرویهای درخشان در عرصه‌های مختلف اجتماعی باشد؛ هیچ مردمی را نیز نمی‌توان یافت كه تاریخش سراسر منفی و مملو از جنایت و پسروی باشد: تاریخ فرانسه, برای نمونه، هم از انقلاب كبیر این كشور و رنسانس، روشنگری و … حكایت می‌كند، هم از سلطه‌گریها و سركوبها و استثمار و استعمار خلقها. همین تاریخ برای ما بازگو می‌كند كه افرادی چون هیتلر و جنایتكاران نازی، آلمانی‌تبار بوده‌اند و همین‌ها بودند كه آتش جنگ جهانی را برافروختند و دنیا را به تباهی كشاندند …، اما در همان حال می‌گوید كه این ملت صاحب تعداد كثیری از بزرگترین اندیشمندان جهان در حوزة فلسفه، اقتصاد سیاسی، جامعه‌شناسی، فیزیك، موسیقی و غیره بوده است و اینان منشأ خدمات شایانی به كل بشریت بوده‌اند. این امر به درجات كم یا زیاد برای تقریباً همة كشورها و ملتهای كوچك و بزرگ جهان صدق می‌كند.

و صد البته ملت كُرد هم از این قاعده مستثنی نیست: تاریخ كُرد مملو از فداكاریها و مبارزات درخشان بوده است. كیست نداند كه دولتهای مقتدر بارها كمر به نابودی آن بسته‌اند و چه به شیوة تحلیل‌بردن فرهنگی آن (آسیمیلاسیون) و چه با ابزارهای سركوب و فریب، تلاش نموده‌اند، اثری از آن باقی نگذارند؟ كیست نداند كه كُرد تقریباً در هیچ مقطعی از تاریخ پشتیبانی واقعی نداشته است و بارها بر زمین افتاده است، اما همیشه مجدداً برخاسته و به مبارزه‌اش با وجود نبود توازن قوا ادامه داده است و امروز با انرژی‌تر و برحق پرمدعاتر از همة ملتهای بدون دولت در عرصة سیاست ایفای نقش می‌كند؟ به ناحق نیست كه خیلی‌ها به این تاریخ و این همه تلاش ببالند.

اما آیا تاریخ كُرد تنها از این مؤلفه‌های مثبت و درخشان تشكیل شده است؟ آیا كُرد ـ بر عكس تقریباً تمام ملتهای مطرح و غیرمطرح دنیا ـ هیچ لكة تیره‌ای در تاریخش پیدا نمی‌شود؟ آیا هیچ یك از لحظات تاریخ خونبارش جای تأسف و تأثر نیست و ما را به تأمل وانمی‌دارد؟ اگر پاسخ این «آیاها» «چرا!» است، آیا نباید این تاریخ را به چالش كشید، تا بر آن چیره شد و از آن گسست؟ آیا ما چون یك ملت سنتی همچنان غرق در گذشتة خویش نیستیم و به قول اكتاویوپاز «ناآگاه از سنتهای خود در آنها و با آنها زندگی» نمی‌كنیم؟ (اكتاویوپاز: كودكان آب و گل. به نقل از هوشنگ ماهرویان: مدرنیته و بحران ما، ص ١٠٧) آیا ما می‌توانیم در آغاز هزارة سوم ادعا كنیم كه تاریخ خود را شناخته‌ایم، بیرحمانه به نقد كشیده‌ایم، به شیوة پویا و آگاهانه نفی كرده‌ایم، از زنجیرهای آن رهایی یافته‌ایم و دیگر در باورهای پیشامدرن غوطه‌ور نیستیم؟ ‌آیا…؟

+++++++++

در بین بخش مهمی از روشنفكران ما در امر برخورد با گذشته عمدتاً دو رویكرد متضاد و متعارض با رویكرد مدرن وجود دارد: ایجابی و سلبی؛ هواخواهان نگرش اول همچون دوران پیشامدرن اسطوره‌سازی كرده و تاریخ ملت خود را مجموعه‌ای از تلاشهای مثبت و درست و روبه‌اعتلا دانسته و خود را وارث طبیعی این روند معرفی می‌كنند و اگر هم معتقد باشند كه شكستی بوده یا اشتباهی رویی داده، دیگران را بانی و باعث آن می‌دانند و برآنند كه این شكستها حاصل توطئة بیگانگان بوده و خودی‌ها تقریباً از هرگونه اشتباهی مبرا بوده‌اند. رویكرد دوم را نهیلیستها (منفی‌گرایان) دارند كه در انطباق با روح عصر پسامدرن یـا همة آنچه را كه در گذشته بوده رد و منفی ارزیابی می‌كنند و برآنند كه تاریخ مبارزة واقعی و مثبت از روز تولد جریان آنها آغاز ‌شده است، و یـا در مورد این تاریخ سكوت اختیار می‌كند، برای اینكه تسلسل و پیوند معنوی و فكری بین آن و «تاریخ منفی گذشته» در اذهان تداعی نـشود. و این در حالیست كه تنها برخورد ابژكتیو و مدرن به همة رویدادهای ایجابی و سلبی گذشته، بحث صادقانه و غیرهیستریك در بارة آنها و دیدن و نام بردن شفاف و بی‌پردة نقاط ضعف و قوت، منفی و مثبت، قابل نكوهش و افتخار این گذشته می‌تواند باشد. تنها چنین رویكرد اصولی می‌تواند راه درست به سوی آینده را بگشاید و ما را بر گذشته خود فائق گرداند، یا بهتر است بگویم ما را از آن رها ‌سازد. به قول مـاهـرویـان «با چیرگی بر تاریخ، انسان مدرن زاده می‌شود» (همانجا. ص ١٠٩)، با چیرگی بر گذشته به خوداندیشی دوران مدرن می‌رسیم كه از قریب ١٥٠ سال پیش شروع شده و ما هنوز به آن دست نیافته‌ایم.

علاوه بر این، پیش‌شرط دستیابی به یك راهبرد (استراتژی) دمكراتیك و راهكارهای (تاكتیكهای) مناسب و به‌هنگام در عرصة سیاسی و ملی، برخورد عینی و علمی و صریح به گذشته و چیره‌شدن بر آن می‌باشد.  تنها درپیش گرفتن چنین منش و نگرشی ما را از تكرار اشتباهات عملی و نظری ریز و درشت گذشته مصون می‌سازد…

این سطور فراخوانی است به خوداندیشی و بازخوانی نقادانة گذشته، تلنگری كوچك است به دو برخورد افراطی نامبرده و همچنین گامی است در راستای معرفی نظریات یك نشریة معتبر خارجی در ارتباط با یك مقطع معین، اما هنوز مبهم، از تاریخ ملت‌مان (اشاره به مقالة ترجمه و منتشر شدة فوق‌الذکر در دوهفته‌نامة »پیام کردستان«).

++++++++++

یكی از رویدادهای ناگوار و لكه‌های سیاه قرن پیش نسل‌كشی (جینوساید) ارامنه توسط حكومت عثمانی می‌باشد. در جینوساید سال ١٦/١٩١٥ حداقل بیش از یك میلیون نفر انسان كشته شدند، آنهم تنها برای اینكه تُرك و مسلمان نبودند. آیا این جنایتی هولناك نیست؟ البته كه هست. طبیعی است كه مسئولیت اصلی این جنایت دهشتناك برگردن دولت وقت تركیه می‌باشد و جای خوشحالیست که در آن هنگام برای نمونه شیخ احمد بارزانی به یاری ارامنه شتافت و با مقابلة فعال با این جنایت هولناک به وظیفة انسانی خود عمل نمود و در این امر مهم حتی ١٤ رزمندة کُرد هم جان باختند و با آن برای خود و ملت کُرد و انسانیت افتخار آفریدند (بنگرید به سرمقالة ماهنامة »مـه‌هـابـاد« شمارة ٦٢ تحت عنوان »په‌ڵه‌یه‌کی ڕه‌شی مێژوو«، ص ٣)، اما برخی از سران عشایر دیگر كُرد آن زمان را نمی‌توانیم تبرئه كنیم، به ویژه به این دلیل كه بیشتر این انسانهای بیدفاع (ارامنه) در مناطقی زندگی می‌كردند كه ما امروز «كردستان شمالی» یا «كردستان تركیه» می‌نامیم. این شیوخ كُرد به جای مقابله با این جنایت، باری دیگر به دلیل فقدان خِرَدورزی، دوراندیشی، درك ملی، تاریخی و اومانیستی در میان آنها و در چارچوب و به دلیل بینش فئودالیستی و‌ خلیفه‌‌گرایانة خود، فریب سلاطین و «برادران ترك مسلمان» خود را خوردند و در جنگی، ببخشید جنایتی، شركت كردند كه سود آن را فقط می‌توانست ناسیونالیسم و فاشیسم تُرك عثمانی ببرد و زیان دامنه‌دار آن تنها می‌توانست متوجه خلقهای ارمنی و كُرد و جنبشهای رهائی‌بخش ملی آنها باشد.

آری، درست است؛ در ‌آن مقطع، در میان این بخش از عشایر كُرد فاكتور كُرد و منافع كوتاه‌مدت و درازمدت آن یا اساساً وجود نداشت و یا اگر وجود داشت، تعیین‌كننده نبود و بدین ترتیب رؤسای این عشیره‌ها اینكار را نه بنام كُرد و دفاع از كًرد، بلكه به قول خودشان «در دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی» انجام دادند، اصلاً كُردها نمایندگی و دستگاه سیاسی ـ فكری واحد و معین ملی نداشتند. بنابراین آنها این كار را نه بعنوان «ملت كُرد»، بلكه «تنها» بعنوان شهروندان ساكن تركیه و «اجرای وظیفة اسلامی» خود و به مثابة بخشی از «سپاه حمیدیه» و به دستور ارتش تركیه انجام دادند. نباید از نظر دورداشت كه نقش مخرب برخی از سران عشایر كُرد تنها به این جنایت ختم نشده و آنها بارها در دفاع از حكومتهای مركزی شووینیستی، آن هم نه تنها در تركیه، در مقابل جنبش ملی كُردی معاصر نیز قد علم كرده و به آن ضربه وارد نموده‌اند. لذا باید حساب این عناصر فئودال را از حساب جنبش ملی و آزادیبخش كُردستان جدا كرد. با این وصف، این اعمال زشت، به اعتقاد من، در كنار این همه دلاوری، در كنار جنبش بالنده، رهائی‌بخش و دمكراتیك و چپ مردممان،  بخشی از تاریخ ماست. لذا بر ماست كه آن را به نقد همه‌جانبه بكشیم، آن را محكوم كنیم و از آن، هم از لحاظ انتزاعی و هم پراكتیك روز گسست كنیم.

یكی از نتایج عملی همچون رویكردی این می‌تواند باشد كه سهم تاریخی پیشینیان خود در این جنایت را بپذیریم و از ملت ارمنستان معذرت بخواهیم، همانطور كه دولت امروز آلمان بخاطر سیاست آن روز قیصر آلمان در مقابل ارمنی‌ها رسماً و علناً معذرت خواست و مسئولیت تاریخی خطاهای دولت متبوع خود در ٩٠ سال پیش را پذیرفت. اینكار تنها می‌تواند نشانة بلوغ سیاسی و فرهنگی ما باشد و نه سرافكندگی، همانطور كه ملت ژاپن از چین، و آلمان از یهودیان و این اواخر از ارامنه معذرت خواستند و به این خاطر سرافكنده و سرخورده نشدند، همانطور که ارهان پاموک، نویسندة روشنگر ترک و پیش از وی اسماعیل بِشکچی، حقوقدان و مبارز ترک، اینکار را که در ضدیت با فاشیسم و ناسیونالیسم سنخ ترکی قرار داشت، نمودند و برای خود و مردمشان اعتبار جهانی کسب نمودند، هرچند که مورد غضب دولت و فاشیستهای ترکیه نیز قرار گرفتند. این دو، تاریخ خود را آن طور که هست پذیرفتند و به نقد کشیدند، نه آنطور که حاکمان دیکته می‌کنند.

خبرنگاری چند سال پیش از رئیس جمهور سوسیال دمکرات وقت آلمان، یوهانس راو، پرسید: «آیا افتخار می‌كنید كه آلمانی هستید؟» وی چنین پاسخ داد: «خیر. اگر اعتقاد به مقولة «افتخار» داشته باشم، باید اعتقاد به «شرم» هم داشته باشم. چون برای هر دو می‌توانیم دلیل داشته باشیم. درحالیكه نه انشتین و ماركس محصول تفكر و كاركرد من هستند و نه هیتلر. حتی من نقشی در آلمانی بودن خودم نداشته‌ام. بنابراین چرا باید شرمنده باشم، یا افتخار ورزم؟ من تاریخ ملتم را آنطور كه هست می‌پذیرم و آن را كتمان نمی‌كنم.» (نقل به مضمون، بر اساس آنچه كه یادم مانده)

داونلود این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.